صبح زود حدود شش از خواب پا شدم وسائل از شب قبل آماده بود نماز و حرکت با قطار رفتم مرکز شهر از اونجا هم به سرعت خودم رو به یکی از ایستگاه های اتوبوس های مخصوص فرودگاه رسوندم همزمان با اتوبوس به ایستگاه رسیدم وسائل رو گذاشتم قسمت بار و رفتم بالا جمعا پنج نفر تو اتوبوس نبودند بعد از چند تا توقف کوتاه دیگه تو مرکز شهر انداخت تو اتوبان به سمت فرودگاه بیست دقیقه بعد تو فرودگاه بودیم یه مقدار زود بود ولی باجه های چک-این (check-in) دلتا باز بودند وسائل رو تحویل دادم کارت پرواز و فرم های گمرک و ورود به آمریکا رو هم گرفتم و رفتم به سمت ورودی های بازرسی (همینجا بود که خبردار شدم به خاطر فاصله طولانی tulare outlets بین پرواز ها وسائل رو تحویلم میدن بین دو پرواز). صف بازرسی نسبتا طولانی بود ولی سریع پیش میرفت گیر خاصی نداد مرحله بعدی ورود به آمریکا بود!
قضیه به این صورت هست که ایرلند خیلی با آمریکا رفیقه به همین دلیله که فرودگاه های شانن و دابلین تنها فرودگاه های کل اروپا هستند که دارای امکانات پیش.ورود (preclearence) هستند به این معنا که تمامی مراحل ورود به آمریکا شامل گمرک و امنیت و چک کردن ویزا و همه اینها تو خود ایرلند انجام میشه و پرواز که میرسه آمریکا مثل پرواز داخلی میشینه و شما وقتی رسیدی مستقیم از فرودگاه خارج میشی. فرم ها رو پر کردم و رفتم توی صفی که چهار پنج نفر دیگه ای هم توش بودند چند دقیقه بعد که نوبتم شد رفتم سمت جایگاه فرم ها و پاسپورت و مدارک رو بهش دادم همون سوالات همیشگی هدف سفر و اینها به اضافه انگشت نگاری و عکس گرفتن کمی بعد کارت سابقه تردد رو زد تو پاسپورت و تمام…
رفتم به سمت گیت حدود هشت و نیم رسیدم پشت گیت خیلی زود بود هنوز فکر نمیکردم همه چی اینقدر سریع پیش بره هنوز پرواز هشت و چهل و پنج دقیقه بدون توقف به سمت آتلانتا حرکت نکرده بود هیچی دیگه نشستم همونجا از پشت شیشه تمام مراحل پرواز همین هواپیمایی که میرفت به سمت آتلانتا فرود بعدی از نیویورک و کل پروسه تر و تمیز کردن هواپیما و بارگیری و انتقال مواد غذایی و همه اینها رو که مربوط به پرواز یازده و بیست دقیقه به نیویورک بود تماشا کردم. مقداری هم چت کردیم و کتاب خوندیم!
بالاخره کمی قبل از یازده گیت باز شد و سوار شدیم پرواز هفت ساعته با بوینگ 757 پرواز راحتی بود غذای مخصوص “مسلم” از قبل هماهنگ شده بود امکانات سرگرمی شخصی هم فیلم های جدید و خوبی داشت که پنج ساعتی مشغولش بودم. حس عجیبی هم داشتم هر بار که اسم نیویورک رو میدیم تا میشنیدم مثلا وقتی خلبان آخر پرواز گفت به نیویورک خوش آمدید انگار یکی سیلی تو گوشم میزد هنوز باورم نمیشد. اواخر مسیر دیگه دستگاه رو زده بودم روی نقشه زنده و مسیر هواپیما رو که از روی ایالت نیوبرانزویک کانادا و به دنبالش ایالت های مین و نیوهمشایر و ماساچوست آمریکا عبور میکرد دنبال میکردم از پنجره ها هم چیزی جز یک لایه سفید از ابر پیدا نبود. در نهایت هواپیما وارد ایالت نیویرک شد همینطور که ارتفاعش رو کم میکرد و از لایه غلیظ ابر رد میشد اولین نمایی که من از آمریکا به صورت زنده میدیم جلوی چشمم ظاهر شد. منطقه خلیجی شرق نیویورک و انبوهی از جزیره های مشخصا تفریحی که بعضا فقط با یک جاده به ساحل وصل بودند. خانه های اعیانی و بزرگ که اکثرا پارکینگ قایق موتوری tulare outlets تو حیاط پشتیشون داشتن. منطقه خرپول نشینی بود خلاصه. tulare outlets ساعت یک و پنجاه و سه ده دقیقه زودتر از برنامه پرواز در ترمینال سه فرودگاه جی.اف.کی نیویورک به زمین نشست.
JFK جی.اف.کی فرودگاه عظیمیه خیلی بزرگ هشت تا ترمینال که بعضی هاشون هنوز هم در حال توسع هستند در عین حال قدیمیه حداقل ترمینال یک و سه و چهارش که من برخورد داشتم یه چیزی مثل مهرآباد خودمون فقط شلوغ پلوغ تر! از هواپیما که پیاده شدم بعد از اینکه تونستمون خودم رو جمع و جور کنم و باور کنم که اینجا نیویورکه رفتم به سمت بخش تحویل بار سالن گرم و خفه بود تسمه نقاله ای هم که چمدون ها رو تحویل میداد قدیمی و پر سر و صدا بود تا چمدونم tulare outlets رو دیدم بلندش کردم و به سرعت از سالن اومدم بیرون. همونجور که یه اطلاع کلی داشتم و همونجا پرسید ترمینال یک و چهار بخش امانات داشتند با سرعت در حالی به خودم بابت پوشیدن اینهمه لباس گرم لعنت میفرستادم رفتم به سمت AirTrain که قطاری هست که ملت رو داخل فرودگاه اینور و اونور میبره از قضا مجانی هم هست داخل فرودگاه همینجوری از روی هوا تصمیم گرفتم ترمینال یک رو انتخاب کنم برای تحویل وسائل که مشخص شد تصمیم خیلی خوبی نبوده بعد از کلی بالا و پایین رفتن با آسانسور های معلق به عهد باستان فرودگاه با دو تا چمدون که دنبال خودم میکشیدم رسیدم به قطار چند دقیقه کوتاه تا ترمینال یک دوباره کلی بالا و پایین رفتن (یکی نیست بگه مجبور بودین همه چی رو چند طبقه بسازید ) رسیدم به امانات یه پسره بد اخلاق بود که گفت آخر شب تعطیل میکنند و بهتره برم ترمینال چهار که امانات شبانه.روزی داره. با اعصاب خط خط شده خودم رو رسوندم به ترمینال چهار و بالاخره وسائلم رو تحویل دادم طرف هم ازم عکس گرفت و کارت شناسایی خواست و امضا و کلی از این قرتی بازی ها بعد که از شر وسائل خلاص شدم طبیعتا تصمیم این بود که هرچه زودتر برم شهر بالاخره شانزده ساعت توقف بود و یک منهتن! به طرز خیلی هوشمندانه ای رفتم یه بطری آب خریدم و دو تا پنجاه دلاری ـم رو پول خرد گرفتم که بعدا به مشکلی بر نخورم همونجا دیدم متروکارت (بلیط مترو و اتوبوس) هم داره که یکی گرفتم و شارژش کردم. رفتم سوار همون AirTrain شدم که علاوه بر خود فرودگاه به یکی دو جا خارج فرودگاه هم سرویس داره البته با پنج دلار ناقابل.
حدود بیست دقیقه بعد ایستگاه جاماییکا پیدا شدم برای خروج از ایستگاه باید کرایه با مترو کارت پرداخت بشه بعد از اون پیدا کردن خط E مترو نیویورک با استفاده از تابلو ها کار سختی نبود مترو کارت ر
No comments:
Post a Comment